من به کسی اعتماد ندارم Ellere kandım güvenim yok kimselereقلب مو دادم ريا،پس ندادن Kalbimi koydum vermediler geriye درس مو گرفتم ،د من فقط یک حاجت دارم...ادامه مطلب
امروز، عجب روزی بود! همه غافلگیر شدیم. ما در خانه بودیم. پدر خواب بود، مادر در آشپزخانه مشغول پخت و پز، من و برادر کوچکم سر کنترل تلویزیون جرّ و بحث میکردیم! که ناگهان آن صدای عجیب و دلنشین در خانه من فقط یک حاجت دارم...ادامه مطلب